جدول جو
جدول جو

معنی لت و پار - جستجوی لغت در جدول جو

لت و پار
پاره پاره، تکه تکه
تصویری از لت و پار
تصویر لت و پار
فرهنگ فارسی عمید
لت و پار
(لَ تُ)
قطعه قطعه. پاره پاره
لغت نامه دهخدا
لت و پار
پاره پاره قطعه قطعه
تصویری از لت و پار
تصویر لت و پار
فرهنگ لغت هوشیار
لت و پار
((لُ تُ))
پاره پاره، قطعه قطعه
تصویری از لت و پار
تصویر لت و پار
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لات و پات
تصویر لات و پات
بسیار فقیر و بی چیز، بی سر و پا، ولگرد
فرهنگ فارسی عمید
(سَ سَ شُ دَ)
پاره پاره کردن. بقطعات خرد و بزرگ جدا کرده پراکندن. پراکنده و متفرق کردن. بی نظم و ترتیبی پراکنده و متفرق کردن
لغت نامه دهخدا
(سَ تَ)
متفرق و پراکنده شدن. جزٔجزء و پاره پاره شدن. پاره پاره و لخت لخت شدن. پریشان شدن.
- لت و پار شدن گروهی، هر یک در گوشه ای از خانه بی بستری و بی نظمی خفتن از طول بیداری یا ماندگی بسیار. پراکنده خفتن، جدا و دور از یکدیگر نشسته بودن
لغت نامه دهخدا
تصویری از لات و پات
تصویر لات و پات
گشادن همه درها آنگاه که بستن آنها لازم است
فرهنگ لغت هوشیار
به قطعات خرد و بزرگ جدا کرده پراکندن، بی نظم و ترتیبی پراکنده و متفرق کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لت و پار شدن
تصویر لت و پار شدن
پاره پاره شدن، لخت لخت شدن، پراکنده شدن، متفرق گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لت و پار کردن
تصویر لت و پار کردن
((~. کَ دَ))
از هم دریدن و پاره پاره کردن
فرهنگ فارسی معین